سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سبکبالان
قالب وبلاگ

یک جایزه خوب خدایی
ماه خوبیها

پنجره را باز کنید، خوب گوش کنید، صدای بال فرشته هاست. دوباره آمده اند. چه قشقرقی به راه انداخته اند. سخت

 

مشغول کارند. سبد سبد ثواب می برند بالا و دوباره بر می گردند. فقط ثواب، فقط کار خوب، چیز دیگر ممنوع است.

 

ناخالصی و کار بد؟ اصلا. خدا فتیله ی آتش جهنم را پایین کشیده، شیطان و شیطان ها را هم سفت بسته. آدم ها، راحت

 

نفس می کشند. همه خوب شده اند. آن قدر خوب که با فرشته ها اشتباه می گیریدشان. آن قدر خوب که فکر می

 

کنی امام خوبیها ظهور کرده است و عقل ها آن قدر رشد کرده که آدم ها خیر و بدشان را از روی اثرات و نتایج ماندگارش

 

تشخیص می دهند و عمل می کنند.

همه خوب شده اند. آن قدر خوب که با فرشته ها اشتباه می گیریدشان

 

کسی دروغ نمی گوید. تهمت نمی زند. بازار غیبت کساد است. مردم از اذیت کردن دیگران می ترسند. حتی فری قلدره

 

هم برای بچه های محله فقط خط و نشان می کشد و می گوید: نه، بگذار رمضان تمام شود.

 

نمازهای صبح، کمتر قضا می شود. وقت هایی که بوی خوش دعای سحر توی خانه پیچیده و همین طور که سر سفره

 

نشسته ای و سحری می خورى، احساس می کنی چند تا فرشته روی دیوار نشسته اند و دارند با غبطه تو را نگاه می

 

کنند. انگار داری برای مأموریتی از طرف خدا آماده می شوى.

ماه خوبیها

 غروب ها، همان وقتی که صدای بال فرشته ها با اذان درهم می آمیزد،

 

فرشته هایی که سبد سبد ثواب روز گذشته را بالا می برند از خوشحالی در

 

پوست خود نمی گنجی و حس می کنی نامه ی اعمالت را به دست

 

راستت داده اند.

 

وقتی در ماه خوب خدا، بهترین خلق خدا می خواهد به خاطر تولد کریم اهل بیتش به تو هدیه بدهد، فکر می کنی این

 

هدیه چه می تواند باشد؟

خدا کند هرگز تمام نشود. خدا کند هر ماه، «رمضان» باشد. آخر دلمان برایش تنگ می شود.

 

شب مهربان ترین پدر، شب دلشوره ی مرغابی ها، شب تنهایی چاه، کاسه های لب نخورده ی شیر، قرآن به سر، اشک و

 

العفو. اگر همه ی دنیا را هزار بار بگردی مثل این شب، شب قدر پیدا نمی کنی حیف که قدرش را نمی دانى. درست

 

است که قدر این ماه خوب خدا را نمی دانم، ولی خدا کند هرگز تمام نشود. خدا کند هر ماه، «رمضان» باشد. آخر دلمان

 

برایش تنگ شده بود.

 

ماه خوبیها

این ماه بهترین زمان است برای تمرین صبر، برای تمرین خویشتنداری، برای

 

آنکه نشان دهی می توانی و درک کنی که بهترینی. ماهی که به بهانه

 

های مختلف دوست داشتنی می شوی. ماهی که حتی کودکان هم

 

می خواهند ازآن به غنیمت ببرند و با اصرار اجازه روزه کله گنجشکی

 

میگیرند .

 

و ... نفس هایتان زمزمه خدا خدا کردن و نگاه او را خریدن است.

 

خیمه- با تغییر و اضافات

تنظیم : کهتری

 

مقالات مرتبط

بهار بخشش را دریابیم

به بند کشیده شدن شیطان در ماه رمضان

گیرنده هاتون رو قوی کنید


[ جمعه 88/6/13 ] [ 10:44 صبح ] [ برقامت رعنای شهیدان صلوات ] [ نظر ]

[ شنبه 88/6/7 ] [ 8:24 صبح ] [ برقامت رعنای شهیدان صلوات ] [ نظر ]

 


 

 
 
 
 
 
 
 



[ شنبه 88/6/7 ] [ 7:45 صبح ] [ برقامت رعنای شهیدان صلوات ] [ نظر ]

 


[ شنبه 88/6/7 ] [ 7:43 صبح ] [ برقامت رعنای شهیدان صلوات ] [ نظر ]

 


 

همسر سردار شهید؛ کمیل ایمانی می گوید: روزی به بنیاد شهید بابل مراجعه کردم تا موضوع حضور فرزندانم را در اردوی فرهنگی ورزشی پیگیری نمایم.

یکی از خواهران کارمند بنیاد به من گفت: خانم! شما همسر سردار شهید؛ کمیل ایمانی هستید؟

- بله.

- روزی در محل کارم با عکس شهیدی که زیر شیشه ی میزم بود شروع کردم به صحبت کردن که: با این که داریم این همه کار و زحمت برای خانواده ی شما می کشیم، شما هم مشکل ما را حل کنید، به دادمان برسید. همان شب خواب دیدم در منطقه ای هستم که کوه داشت و من خیلی می ترسیدم. در همین حین شهید ایمانی آمد جلو و به من گفت: خانم محترم! شما ظاهراًمشکلی داشتید. با خودم گفتم خدایا! این همان کسی است که تصویرش زیر شیشه ی میزم هست. او یک غریبه است من چطور مشکلم را به او بگویم؟ در همین فکر بودم که گفت: خانم محترم! نیاز به مطرح کردن نیست. من از مشکل شما آگاهم. نگاه به بغل دستی اش کرد و گفت: او هم که فرمانده ی ماست. از مشکل شما با خبر است.

فردای آن روز در محل کار، زنگ تلفن به صدا در آمد، مادر شهید کشوری بود. گفت: خانم! ظاهراً شما برای انجام خیری مشکل دارید وبا شهیدی آن را در میان گذاشتید.

- بله.

- به نشانی که می دهم مراجعه کنید تا مشکلتان حل شود.

من همان کار را کردم و مشکلم حل شد و الآن مدتی است از آن ماجرا گذشته، من دوست داشتم این خواب ولطف همسرتان را به شما بگویم تابفهمید که شهیدتان چه مقامی دارد.

«ویژه نامه ی کنگره ی بزرگداشت سرداران وچهارده هزار شهید استان های مازندران وگلستان(سبز سرخ)/ ش69».


روزهای اوج مبارزات فدائیان اسلام بود، عاملان رژیم پهلوی تمام شهر را در جست و جوی رهبر فدائیان اسلام گشتند، اما اثری از سید مجتبی نبود، زیرا او به سفارش«آیت الله سید محمود طالقانی » به روستاهای طالقان رفته و در آن جا با نام مستعار«سید علوی» مشغول تبلیغ دین و ارشاد جوانان بود.

در یکی از شب های مهتابی طالقان یکی از اعضای فدائیان اسلام از خواب برخاست، نگاهی به اطراف انداخت، اما نواب در بسترش نبود.تمام روستا را زیر پا نهاد تا این که رهبرش را در کنار مزار یکی از روستائیان یافت. صورت نواب از اشک تر بود. «آقا چه اتفاقی افتاد؟» نواب پاسخ داد: «هر چه سریع تر فرزند این مرد را برای من پیدا کن پسرش از او راضی نیست، به همین دلیل به عذاب سختی مبتلاست». جوان برخاست. در آن سحرگاه توسط اهالی روستا مرد را پیدا کرد و به نزد سید مجتبی برد. نواب با مهربانی به او گفت: فرزندم ! از پدرت راضی شو، او سخت در عذاب است.» اشک در چشمان متعجب پسر حلقه زد: «چند لحظه بعد زیر لب گفت: گذشتم، آقا!» نواب برخاست و از او خواست تا چیزی برای پدرش خیر کند، اما پسرشرمسار سر را به زیر انداخت. سید مجتبی با لبخند به او گفت: پسرم! بلند شو و از آب رودخانه به پای درختان بریز، این بهترین خیر است». آن روز گذشت. شب بعد نواب به قبرستان رفت و نگاهی به قبر انداخت. اشک شوق از چشمانش جاری گشت. «خدایا به لطف و کرم تو عذاب از قبر برداشته شد.»

«سایت نواب صفوی (
www.navabsafavi.com) مصاحبه ی محقق با خانم نواب صفوی»

           

 

شب شهادت آقا، ساعت یک بعد از نیمه شب تلفن زنگ زد. یکی ازعرفاکه دوست آقای مطهری بود، احوال ایشان را پرسید، گفتم: «ترور شده اند.» پس از چند لحظه سکوت با ناراحتی گفتند: «خانمی از شاگردان بنده به من اطلاع دادند، که درساعت 11 شب خواب دیده اند که یک قبر سبز را به ایشان نشان داده و می گویند این قبر را زیارت کنید، با پرس و جو متوجه می شود، این قبر اباعبدالله علیه السلام است.

قبر سبز دیگری را نیز به او نشان داده و می گویند این قبر آقای مطهری است، آن را زیارت کنید سپس ایشان را عروج می دهند، و به جای بسیار وسیعی می برند. در آن جا تخت بسیار زیبایی وجود داشته که عده ای در اطرافش صلوات می فرستادند، به ایشان می گویند. آن مکان جای اولیاء است. ناگهان آقای مطهری وارد شده و بر تخت می نشیند، این بانو از آقا می پرسند: «شما در این جا چه کار می کنید؟» شهید مطهری با متانت پاسخ می دهند: «من تازه وارد شده ام، من از خدا یک مقام عالی خواستم ولی خدا یک مقام متعالی به من عنایت فرمود.» متوجه شدیم که درست در همان لحظه ای که آقا مرتضی به شهادت رسیدند. این شخص خواب را دیده است.

راوی: همسر شهید - سایت شهید مطهری(ره):

( (http://www.m-motahari.com/ba-khaterat/khaterat.asp?cod=22&id=3


بعد از عملیات بیت المقدس و پاتک های عراق من و [سردار] شهیدرمضان علی عامل تصمیم گرفتیم جهت آوردن مجروحین اقدام کنیم. لذا با تعدادی از نیروهای داوطلب دو گروه تشکیل دادیم ؛ یک گروه به سرپرستی شهید عامل و یک گروه به سرپرستی بنده (کریمی) و بعد از اذان صبح راه افتادیم.

در حین جستجو یکی از برادران صدا زد: این جا یک مجروح است. خیلی از آن رزمنده خون رفته و بی حال بود. تا بلندش کردیم گفت: یک لحظه صبرکنید قمقمه ی من کجاست؟

گفتم: حالا قمقمه چه ارزشی دارد؟

اما ایشان اصرار کرد. من قمقمه را برداشتم ، در آن هوای گرم پر از آب سرد بود با این که جلد هم نداشت!

جریان را از خودش پرسیدم، گفت: «دیروز ظهر که من در اثر خون ریزی زیاد ، عطش شدید داشتم به حضرت زهرا- سلام الله علیها- متوسل شدم واز ایشان کمک خواستم و صدایشان زدم تا از حال رفتم و در همان حال صدای یک نفر آمد که می گفت: این قمقمه کنار توست ، چرا از آن آب نمی خوری؟ من از دیروز به برکت عنایت حضرت زهرا- سلام الله علیها- از این قمقمه آب می خورم.»

           

به هر حال من قمقمه را با چفیه ی خودم ، زیر شکم آن برادر مجروح بستم و او را به عقب بردیم.

وقتی به سنگر کمین رسیدیم ، شهید عامل آن جا بود. پرسید: چرا این قدر دیر آمدید؟ من جریان را گفتم.

بعداً هر چه گشتم قمقمه را پیدا نکردم. از همه پرسیدم، اما هیچ کس خبر نداشت. شهید عامل پرسید: حالا از آن آب خوردید؟

گفتم: نه، می خواستم بیاورم پشت خط که همه با هم بخوریم.

به هر حال همه متاسف شدیم.

بعد شهید عامل به من گفت: آقای کریمی! من می خواهم بروم، شاید قمقمه را پیدا کنم ، حالا اگر می توانید با من بیایید.

من قبول کردم. هوا روشن شده بود. من وشهید عامل همان مسیر را برگشتیم تا جایی که همان برادر مجروح را پیدا کرده بودیم. جای قمقمه وخونی که از او رفته بود بر روی شن ها مانده بود. شهید عامل کمی از خاک آن جا را در دستمالش ریخت وگفت: این هم تبرک است!

«ستاره ها / ص41»


                                           شهید حمید شیخ الاسلامی

مادر شهید بسیجی؛ حمید شیخ الاسلامی ـ که از سادات رضوی می باشد ـ می گوید: قبل از شهادت حمید، شبی در خواب دیدم که خواهر مرحومم باحالتی بسیار آشفته و پریشان آمد. خیلی ازحالت او نگران شدم و به او گفتم: آبجی! چی شده؟ چرا این قدر پریشانی؟ خواهرم در جواب به من گفت: آبجی جان! شهادت حمید را مادرمان امضا کرده است!

«کرامات شهدا/ مهدی شیخ الاسلامی/ ج1/ ص34»

             


                 

حدود بیست سال پیش در ایام محرم پایم ضربه ی شدیدی خورد به طوری که قدرت حرکت نداشتم. پایم را آتل بسته بودند. ناراحت بودم که نمی توانستم در این ایام کمک کنم. نذر کرده بودم که اگر پایم تا روز عاشورا خوب شود، با بقیه ی دوستانم دیگ های مسجد را بشورم و کمکشان کنم. شب عاشورا رسیده بود و هنوز پایم همان طور بود. از مسجد که به خانه رفتم، حال خوشی نداشتم. زیارت را خواندم و کلی دعا کردم. نزدیکی های صبح بود که گفتم مقداری بخوابم تا صبح با دوستانم به مسجد بروم.

در خواب دیدم در مسجد (المهدی، بلوار امین قم) جمعیت زیادی نشسته اند و من هم با دو عصا زیر بغل بودم. یک دسته ی عزاداری در حال ورود به مسجد بود. جلوی دسته، شهید«سعید آل طه» داشت نوحه می خواند. با خود گفتم: این که شهید شده بود! پس اینجا چه کار می کند؟

ناگهان دیدم پسرم «محمّد» هم کنارش هست. عصازنان به قسمت زنانه رفته و در حال تماشای این ها بودم که دیدم محمد به سراغم آمده و دستش را دور گردنم انداخت. به او گفتم: مادر، چه قدر بزرگ شده ای؟

-   آره، از وقتی که به اینجا آمدیم، کلّی بزرگ شدیم.

بعد رو به من کرد و گفت: مادر! چه شده؟ مشکلی داری؟

-    چیزی نشده پاهایم کمی درد می کرد، با عصا آمدم.

-    ما چند روز پیش رفتیم کربلا. از ضریح برایت یک شال سبز آوردم.

بعد دست هایش را باز کرد و از سر تا مچ پاهایم کشید، آتل و باندها را باز کرد و شال سبز را به پایم بست و گفت: از استخوانت نیست؛ کمی به خاطر عضله ات است که آن هم خوب می شود.

                    

از خواب بیدار شدم، دیدم باندها همه باز شده و شال سبزی هم به پاهایم بسته شده بود. آهسته بلند شدم و آرام آرام راه رفتم. من که کف پاهایم را نمی توانستم روی زمین بگذارم، داشتم بدون عصا راه می رفتم. پایین رفتم و شروع به کار کردم که پدر محمّد از خواب بیدار شد. وقتی من را در این حالت دید زد زیر گریه... .

بعدها این جریان به گوش آیت الله العظمی گلپایگانی رحمة الله علیه رسید. ایشان گفتند: او را نزد من بیاورید.

پیش ایشان رفتم و شال را به ایشان دادم. ایشان گفتند: به جدّم قسم، بوی حسین علیه السلام را می دهد. سپس به آقازاده ی شان گفتند: آن تربت را بیاورید، می خواهم با هم مقایسه کنم.

 وقتی تربت را کنار شال گذاشتند، گفتند که این تربت و شال از یک جا آمده است. فکر نکنید این یک تربت معمولی است! این تربت از زیر بدن امام حسین علیه السلام برداشته شده است، مال قتلگاه است، دست به دست علما گشته تا اکنون به دست ما رسیده است. شما نیم سانت از این شال را به ما بدهید، من هم به جایش به شما از این تربت می دهم.

گفتم: بفرمایید آقا، تمام شال برای خودتان. ایشان گفتند: اگر قرار بود این شال به من برسد، خداوند شما را انتخاب نمی کرد. خداوند خانواده ی شهدا را انتخاب کرد تا مقامشان را یادآورد


[ شنبه 88/6/7 ] [ 7:41 صبح ] [ برقامت رعنای شهیدان صلوات ] [ نظر ]

پلاکی از فکه برگشته


 

من پلاکی از فکه برگشته ام. با سابقه سالها حضور در زیر خاک. با عطر و بوی بهشت . آغشته به خون. شاهد دیدن بال ملایک. شب نشین کانالها! همنشین انتظار. خاک مرا دربرگرفت. خاک مرا رویید. خاک لبهایم را بوسید.

خاک تنم را پوشید. لاله ای سرخ جوانه زد. من از امتداد غربت غرب می آیم. با شانه های صبور خاک گرفته خاک جنوب و نگاهی که پی جوی مادری دل نگران است. کانالهای غریب را غریبانه جسته ام. سنگرهای آبی بی آلایش همدمم بوده اند. شبهای من غریب ترین شبهای شام غریبانند. هفت آسمان از من دور نبوده اند. من فدای فکه ام. شهره گمنامی. خوابیده در شیارها! بی هیچ سایبانی! دلم از مرز بهشت می آید. گمنامی مرا خوشتر است. در کانالها بهتر می توان نفس کشید. راه آنجا تا بهشت یک دهن ناله است. شیارها را خوب می شناسم. شبهای تنهایی را لمس کرده ام ودرد غربت را خوب می فهمم. چندی در محاصره هم بوده ام. عطش را چشیده ام. مرا چند همدم بود. پیشانی بندی ـ قرآن کوچک ـ مهر نمازی ـ وصیتنامه ای ـ چفیه ای خونین! قمقمه ای تهی از آب و مشتی استخوان که هر صبح به رکوع پهلویی شکسته اند و هر شام به سجود گلویی پاره پاره! آنجا فرشته ها هم بودند. آسمان سینه به سینه زمین بود.

در شبهای من مهتاب بود و ستاره. چهره ها نورانی بود و نسیم با من به گفت وگو بود. پیشانی بند را فرشته ها می بوییدند. قرآن کوچک را چهره های نورانی می خواندند. مهرنماز را ماه برد و وصیتنامه ام را زمین در خویش جایی داد. اما کماکان می درخشد. آسمان به رنگ چفیه ام رشک می برد. دریا در قمقمه ام جا نمی گیرد. مرا روزی گردن آویز شجاعی بود. گردنی شمشادگونه. قامتی بر خاک افتاد و قناسه ای مرا به بهشت رساند. گامها آمدند و رفتند. نسیمها وزیدند. اما من در خاک رها بودم. هر غروب دلتنگی هایم را با فرشته ها قسمت می کردم و غریبی عادت شیرین من شد. طوفان می وزید. اما من نمی لرزیدم. باران می بارید اما من دریا را می جستم. عطشم را فرات فرومی نشاند. مرا سرپناهی نبود جز آسمان. شبهای دعای کمیل مرا هزار پنجره می خواند و دلهایی که به رنگ شیعه بود. چشمانی مرا منتظر بود. مادری مهربان یاد مرا واگویه می کرد. زمزمه هایش را می شنیدم. با چشمانی منتظر! غربت من بیشتر و بیشتر می شد. دلم برای مویه های پرسوز می گداخت. می خواستم کسی مرا می خواند. پیشانی بندم را به مادری می سپرد. چفیه ام را به چهره می مالید. می گریست. گرد غربت را از چهره ام می زدود. مرا آغوش مهربانی در آغوش می گرفت. خاک را به گفت وگو می نشست. دمی مویه ای سرمی داد. از غربت نی برایم می خواند. من که ماندم، مجنونم را لیلایی خواندند و دشت آواره من شد. سکوت لاله های همجوار، کانالها را پر می کرد و تماشا پی در پی دور می شد. از که باید پرسید چرا عطش جواب لبهای من است. از که باید پرسید چرا مشتی استخوان؟ از که باید پرسید پلاکهای همسفر من کجایند؟ از که باید پرسید این همه مظلومیت چرا بر خاک آرمیده است. از که باید پرسید چفیه های خونین در شلمچه چه می کنند؟ به که باید گفت: قمقمه های سوراخ هنوز در خاک غلت می خورند؟ کلاههای شکافته را فقط خورشید لبخند می نوازد. کودکی در شلمچه گله می کرد چرا دیگر خواب بابایم را نمی بینم؟ گناه از کیست؟

اززبان پلاک گمنام


[ شنبه 88/6/7 ] [ 7:30 صبح ] [ برقامت رعنای شهیدان صلوات ] [ نظر ]

 

به نام الله پاسدار حرمت خون شهداء

از:عاشقان شهادت           تاریخ : 1/6/1388

به: شهدای عزیز روستای ینگجه             

موضوع:چرا ازما دلگیرید؟   پیوست: اللهم صل علی محمد وال محمد(ص) مرگ بر منافق واستکبار

سلام یاران

شهدای عزیزروستای ینگجه  عزیزانمان محمدکاظم .ابوالفضل.محمدرضا.محمدعلی. علی .باب الله .عیدمحمد.ابولقاسم.مهدی .محمد.امید.عباسعلی .سیدجمال.سیدمرتضی .خلیل حسین اصغر.حسین.حیدرعلی.علی اکبر.قدرت الله.براتعلی. مجید.و......

خوبید شما ؟

ما ! چی حال من روفقا و.... !!

 بله از این بهتر نمیشه . چرا خوب نباشیم .خوبیم تا وقتی شما رو داریم

 غم نداریم .ما بد ولی شما خوبا چرا خبری از ما نمیگیرید .ما که پر از

 مشکلیم چرا شما مشکلاتمان رو به خودمان نمیگین وما اونوقت باید از یکی

 دیگه بشنویم که رفتین  بهش گفتین هم سنگرامان......برادرهامان......دوستانمان....راه رادارند کجکی واردمیشن........وبعضی هاشون کاملا راه را گم کرده اند...... .. . ممنون داداش های  من اصلا

قصد گلایه نداریم فقط خواستیم بهتون بگیم بابا قرار بود شهدابیایند تاما راه را گم نکنیم.  چشم ما به شماهاست

که صراط مستقیم رو به ما نشون بدین حالا میگیم  شما که چند

سالی رفتید اون دنیا ، نباید یک

 شب فقط یک شب بگید یک هم رزم وهم قافله ایی وبرادری وقوم وخیشی  هم داریم که گاه گداری یه

 گوشه از دلشان برامان تنگ میشه و4 تا 5 کلمه برامان مینویسه یا به یادمان اند.شهدای

عزیز ما معذرت میخواهیم وبهتون حق میدیم ،شما اجازه ندارید پیش ادم هایی

 مثل ما بیایید چون ممکنه عطر شهادت تنتون با برخورد کردن با ما

بپره ولی حداقل یکبار هم که  شده این  طرفا بیاین ما نمیتونم بدون

شما باشیم شهدای عزیزروستای ینگجه . عزیزانمان محمدکاظم .ابوالفضل.محمدرضا.محمدعلی. علی .باب الله .عیدمحمد.ابولقاسم.مهدی .محمد.امید.عباسعلی .سیدجمال.سیدمرتضی .خلیل حسین اصغر.حسین.حیدرعلی.علی اکبر.قدرت الله.براتعلی. مجید.و......و........و......و........و.....و........و.......و....و........و.....و....

 دوره بدی شده فتنه ها بپا وفتنه پشت فتنه. دوستای این دنیا با رفقای اون دنیا خیلی فرق کردند و میکنن ما

 الان هر کاری که انجام میدیم همش گناه نمیدونم چرا . خیلی ها که تادیروزنامردبودند حالا مرد شدند.خیلی ها که درزمان جنگ 8ساله دفاع مقدس شما دراروپاوسیاحت بودند حالاخودشان را صاحب انقلاب می دانند خیلی هاکه آن زمان ظاهرا باشما بودند ولی دلشان در جاهای باصفادنیا سیرمی کردویا دنبال سوراخ موش بودند حالادم از انقلاب مخملی میزنند..برای خودشان رنگ ونمایی درست کردند اونم با سوء استفاده از اعتقادات پاک شیعه وبانام امام ونه راه امام. بلکه با رنگها بازی دادن را از اربابانشان آموخته اند اون هم رنگی که قداست خاصی برای شیعه داره را  رنگ خط وراه مخملی اشان میخوانند. بازم براتون بگم از نامردیها ازاین که از احساسات پاک حتاخانواده شهدا هم سوء استفاده میکنند وبعضا متاسفانه باچراغ سبز دادن وبازی با احساسات پاک این خانواده های عزیز درجذب اشان هم موفق می شوند باورتان نمی شه میدانم خودتان بعضی از این هارا خوب میشناسید. ولی خوب میدونم اگر رهبر فرمان بده سبزمخملی وغیر را همین خانواده شهدا ریشه کن خواهند کرد.چون الان بعضی ها درابهام اند والا باورم است اگررهبرما سیدعلی فرمان دهد.داغدیده های انقلاب اولین ها خواهند بود که لبیک خواهند گفت .قبول.بعضی ها فتنه وفتنه وفتنه وبعضی ها درفتنه ها تردید میکنند............رفیقان احساس میکنیم

الان که نامه رو براتان مینویسیم هم داریم گناه میکنیم اخه ما کجا! نامه نوشتن

برای سربازان امام زمان (عج) کجا . راستی هم سنگرا یک سوال آقا مون

 مهدی (عج) خیلی از ما دلگیر نه ؟

اخه ماها که باکارامان ورفتارامان داریم زجرش میدیم آقاجون  میخوام قسمتون

 بدم ولی روم نمیشه بیایین دیگه امشب شب جمعه است ازتون میخواهیم

مارا براه راست هدایت کنید ومارا پیش خودتون وشهداء شرمنده نکنید

چه کنیم یک ذره لیاقت نداریم تا بتونیم برادر شهیدمان رو از خودمان

 نگران نکنیم .یا امام زمان (عج) پس کی میایی؟ هی میگن شاید

 این جمعه بیاید شاید ... پرده از چهره گشاید شاید  و . . .

ولی نه تا ما گناه کارای کثیف اینجایم با گناهایمان شما رو اذیت میکنیم و

مانع اومدنتون شدیم . مارو ببخشید اقاخیلی  حالمان گرفته است اون

 موقع که کوچیک بودیم دوست داشتیم بزرگ بشیم ولی حالا ارزومان اینه

 که یه بچه کوچیک باشیم که نه گناه کار ونه مثل بعضی ریاست طلب  های .................روزگار......... ؟!!!!.........شهدای عزیزروستای ینگجه  عزیزانمان محمدکاظم .ابوالفضل.محمدرضا.محمدعلی. علی .باب الله .عیدمحمد.ابولقاسم.مهدی .محمد.امید.عباسعلی .سیدجمال.سیدمرتضی .خلیل حسین اصغر.حسین.حیدرعلی.علی اکبر.قدرت الله.براتعلی. مجید.و....و.....و.....و.......و........و.....و........تمام دوستان براتون سلام رسوندند وگفتن که دلشون براتون تنگ شده بابا

 مثل اینکه اینقدر سرتان شلوغه که نه به من بلکه به هیچ کس سر نمیزنید

شهدای عزیزینگجه ..... مارا ببخشین حق دارید ازما دلگیر باشید اشتباه کردیم وقلب رهبرمان را رنجیده خاطر کردیم بخدا ماگول عکسهای با رهبر وشال سبز و....و..و...و.......را خوردیم باورمان نمیشد که این همه قانون گریزباشند وفقط رای پایتخت و...براشون مهم باشه و اینهاباکاراشان قلب رهبری را آزار دهند وخیلی هاشون باتوجه به اقرارهای سران مشارکتی اشان واقرارهای دیگرمتفکران اصلاحاتی. با صدای استکبار هم صدا وهمنوا ودقیقا مجری اکاذیب آمریکا واسرائیل وانگلیس باشند ولی ......

شما مثل همیشه بزرگواری کنید ما روببخشیدو بطلبید .تا در راه دفاع از ولایت فقیه ورهبری امام گونه عزیزدلمان آقاوسرورمان سیدعلی  وخط شما وراه شما جانمان را نثار راهتان کنیم.

.راستی شهدای عزیز

 امشب منتظرتانیم تا بیایید وان شاا.. با دست پر بیایید ومثل همیشه راهنمای مان باشید تا راه راگم نکنیم...چون ما اعتقاد داریم شهدا می آیند تا ما راه را گم نکنیم.

                                                        راه ما راه شهدا و خادمین همیشگی شهدا.

 برسد بدست شهدای عزیزروستای ینگجه

فرستندگان: همرزمان .بسیجیان .دوستان.خانواده های شهداوایثارگران روستای ینگجه

زیارت شهداء

السَّلامُ عَلیکُم یا اولیآءَ اللهِ وَأحِبّائَهُ ،السَّلامُ عَلیکُم  یا اصفِیَآءَ اللهِ وأودّآئَهُ ،

 السَّلامُ عَلیکُم  یا انصَارَدینِ الله ، السَّلامُ عَلیکُم  یا انصَارَ رَسولِ الله ،

 السَّلامُ عَلیکُم  یا أنصَارَ أمیرِ المُومِنینَ ، السَّلامُ عَلیکُم  یا أنصَارَ فَاطِمه

 سَیِّدَ? نِسَاءِ العالَمینَ ، السَّلامُ عَلیکُم  یا أنصَارَ أبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ

 عَلِیٍّ الوَلیِّ النِاصِحِ ، السَّلامُ عَلَیکُم  یا أنصَارَ أبی عَبدِاللهِ ، بِأبِی أنتُم

 وَ أ مِّی طِبتُم وَطابَتِ الأرضُ اَّلتی فیها دُفِنتُم وَ فُزتُم فَوزاً عَظیماً فَیالَیتَنی

 کُنتُ مَعَکُم فَأفُوزَ مَعَکُم.

                     اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم .

 

 


[ پنج شنبه 88/6/5 ] [ 10:56 عصر ] [ برقامت رعنای شهیدان صلوات ] [ نظر ]

فهرست کتب جدید اضافه شده در تاریخ 31مرداد1388 با تشکر فراوان از کتابخانه معارف دینی دانشگاه علوم پزشکی بقیه الله

گرد آوری شده .تقدیم دوستداران اسلام ناب محمدی(ص) میگردد.التماس دعا .

سلامتی و تعجیل در ظهور آقا امام زمان(عج) شادی روح شهدای عزیز اسلام وپیروزی اسلام درسراسر گیتی صلوات یادتان نرود.


تفسیر المیزان کامل

تفسیر المیزان لینک 2

تفسیر نمونه کامل

تفسیر نمونه لینک 2

شناخت اجمالی بعضی از تفاسیر

فهرست اجمالی بعضی از تفاسیر

آموزش ترجمه قرآن

آشنایی با تفاسیر مفسران

آشنایی با تفاسیر و روشهای تفسیری

علوم قرآنی

روانخوانی و تجوید قرآن

آموزش روانخوانى قرآن کریم

تفسیر موضوعی

ولایت در قرآن

تبلیغ در قرآن

هدایت در قرآن

قرآن در قرآن

ثروت از دیدگاه قرآن

عوام و خواص از دیدگاه قرآن

جنگ و جهاد در قرآن

استکبار و استضعاف در قرآن

امر به معروف و نهی از منکر در قرآن

یکصد آیه یکصد درس

تفسیر موضوعی امر به معروف و نهی از منکر

فرازهایی از قرآن (حمد ، بقره ، آل عمران ، نسا ، مائده )

فرازهایی از قرآن (مائده ، انعام ، اعراف ، انفال )

فرازهایی از قرآن (انفال ، توبه ، یونس ، هود ، یوسف )

فرازهایی از قرآن(یوسف،رعد،ابراهیم،حجر،نحل،اسرا،کهف)

فرازهایی از قرآن (کهف،مریم،طه،انبیا،حج،مومنون،نور،فرقان،شعرا)

حکومت اسلامی

وصیت نامه سیاسى الهى حضرت امام

نظام سیاسى اجتماعى اسلام

حکومت اسلامى و ولایت فقیه

حاکمیت دینى

بصیرت پرچمداران

تشکیلات نظام جمهورى اسلامى ایران

آشنایى با نظام جمهورى اسلامى

فرهنگ و سیاست

تهاجم فرهنگى

دانش اجتماعى

مردم شناسی فرهنگی

وسایل ارتباط جمعی و افکار عمومی

رهبری

آزادى از دیدگاه امام خمینى

آمریکا از دیدگاه مقام معظم رهبرى

آمریکا از دیدگاه امام خمینى

شوراى نگهبان ازمنظر امام خمینى

رهبری فرزانه از نسل کوثر

دشمن شناسی از دیدگاه حضرت امام (ره)

امام خمینی (ره) از دیدگاه مقام معظم رهبری

رهنمود و انتظار

تاریخ

تاریخ ‌سیاسى معاصرایران

تاریخ روابط خارجی معاصرایران

جغرافیا

جغرافیاى سیاسى اقتصادى ایران

سیاست خارجى ایران قبل و بعد از انقلاب

مبانى علم سیاست

بین المللی

جنبشها و نهضتهاى سیاسى اسلامى معاصر

نظام جهانى

مسایل نظامى و استراتژیکى معاصر

نقاط استراتژیک جهان

تاریخ و اصول روابط بین الملل

فلسطین و صهیونیزم

اخلاق

فلسفه اخلاق

اخلاق نظامى (1)

اخلاق نظامى (2)

اخلاق مدیریت و فرماندهى (1)

اخلاق مدیریت و فرماندهی (2)

اصول اخلاق اجتماعى

اخلاق اقتصادى

سیره اخلاقى معصومین (ع )

سیره اخلاقی-تربیتی امام خمینى (ره)

اخلاق اطلاعاتی

اخلاق عبادى

اخلاق سیاسی

اخلاق عملی

اخلاق اسلامى

نماز و شکوفه هاى زندگى

روزنه اى به سوى اسرار الهى

اخلاق بسیج

تعلیم و تربیت در اسلام

آداب معاشرت

رفتار سازمانى

اخلاق بسیج و آداب معاشرت

امام و روش زندگى

اصول اخلاق اسلامى

اخلاق و تربیت های اسلامى

عقاید

مبانى اندیشه اسلامى

انسان شناسی

جهان بینى و شناخت (1)

جهان بینى و شناخت (2)

مباحث تکمیلی عقاید

اصول پنجگانه اعتقادى

آشنایى با منطق و فلسفه

توحید از دیدگاه قرآن وروایات

توحید از دیدگاه عقل و نقل

راهنما شناسى (نبوت ـ امامت)

امامت حضرت مهدى (عج ) در اعتقاد ما

نبوت از دیدگاه قرآن و روایات

امامت و رهبرى

شناخت حضرت مهدى (عج)

آشنایی با ادیان الهی

نبوت خاصه

امامت و ولایت

بررسی مذاهب و فرق

نبوت عامه

امامت از دیدگاه عقل و نقل

معاد شناسی

مبدا و معاد

معاد از دیدگاه قرآن و روایات

معاد استدلالى

معاد عرفانی

مسائل جدید کلامى

حاکمیت دینى

حکومت اسلامى و ولایت فقیه

ولایت فقیه

هویت دینى و انقطاع فرهنگى

ولایت فقیه (پرسشها و پاسخها)


[ دوشنبه 88/6/2 ] [ 6:48 عصر ] [ برقامت رعنای شهیدان صلوات ] [ نظر ]

بسمه تعالی



 

با سلام و آرزوی توفیق برای همه عزیزان کتب جدید پی دی اف از پایگاه لبیک - مرکز اسلامی شیعیان لندن و مراکز اسلامی ...... -پایگاه حضرت آیت الله مکارم و ... گرد آوری شده .تقدیم دوستداران اسلام ناب محمدی(ص) میگردد.التماس دعا .



 

سلامتی و تعجیل در ظهور آقا امام زمان(عج) شادی روح شهدای عزیز اسلام وپیروزی اسلام درسراسر گیتی صلوات یادتان نرود.



 


 


 

برای دانلود کلیک راست بر روی کتاب و گزینه save target asرا کلیک کنید

ثواب قرائت سوره های قرآن از کتاب تفسیر نور الثقلین

طرح جشنواره سوره های کوچک قرآن کریم

نکاتی چند از سوره مبارکه کافرون (PDF )

تجزیه سوره بقره (PDF )

واژه های نماز ( PDF )

واژه های نماز 2 ( PDF )

واژه های نماز 3 و 4 ( PDF )

مهارتهای تفکر در قرآن (سوره شمس) ( PDF )

واژه های سوره شمس ( PDF )

نکات سوره کوثر (PDF )

توتیاى دیدگان زندگانى خاتم پیامبران ( صلى الله علیه و آله )

زندگانی خاتم الاوصیاء امام مهدی (عج)

شفابخش و مشکل گشا

بهترین زندگى در پرتو سخنان امام سجاد (ع )

یاد خدا

احکام راه سبز (ویژه پسران)

ریشه های گریز از دین در قرآن

غربزدگی

ورزش در اسلام

زندگى سیاسى هشتمین امام (حضرت على بن موسى الرضا (ع ))

فاطمه(س) دختر امام حسین (ع)

رجعت

احیای حیاء

احسن القصص (شرح مستند داستان حضرت یوسف علیه السلام)

توحید مفضل

توحید مفضل (شگفتیهای آفرینش)

معرفت یافتگان (از مجموعه شمیم عرش )

مجموعه کامل و نفیس خاطرات شهدای گرانقدر کاری از مرکز فرهنگی میعاد شیراز با تشکر از عزیزانمان (حسین)در گردآوری این آثار .

یکصد خاطره از عارف شهید دکتر چمران

یکصد خاطره از شهید حسن باقری

یکصد خاطره از شهید مهندس مهدی باکری

یکصد خاطره از شهید ردانی پور

یکصد خاطره از شهید محمود کاوه

یکصد خاطره از شهید مهدی زین الدین

قصه های جنگ (صد خاطره ی کوتاه)

یکصد خاطره از شهید حاج حسین خرازی

پیمایش رضایت مشتری (مدیریت)

آموزش ساخت WindowsInstaller


با امید به اینکه سال ?? سال ظهور حضرت مهدی (روحی و ارواح العالمین له الفدا ) باشد کتب جدید که کار واحد تحقیقات مسجد مقدس جمکران می باشد تقدیمتان می گردد 

آئینه اسرار حسین کریمى قمى

امامت,غیبت ظهور واحد تحقیقات مسجد مقدس جمکران

امامت و غیبت از دیدگاه علم کلام سید شریف مرتضى علم الهدى

اصالت مهدویت در اسلام از دیدگاه اهل تسنن مهدى فقیه ایمانى

انتظار بهار و باران واحد تحقیقات مسجد مقدس جمکران

جلوه هاى پنهانى امام عصرحسین على پور

چهل حدیث امام مهدى از زبان امیر المومنین سید صادق سید نژاد

حضرت مهدى فروغ تابان ولایت محمد محمدى اشتهاردى

رجعت در اندیشه شیعى محمد هادى معرفت

سوز هجران میرزا محمد باقر فقیه ایمانى

شیوه هاى یارى قائم آل محمد میرزا محمد باقر فقیه ایمانى

ظهور حضرت مهدی علیه السلام از دیدگاه اسلام و مذاهب  سید اسد الله هاشمى

على و پایان تاریخ آخرین امام در نگاه اولین امام سید عبدالمجید فلسفیان

عریضه نویسى سید صادق سید نژاد

کرامت هاى حضرت مهدى علیه السلام واحد تحقیقات مسجد مقدس جمکران

گفتمان مهدویت آیت الله لطف الله صافى گلپایگانى

مهدى علیه السلام تجسم امید و نجات عزیز الله حیدرى

نا پیدا ولى با ما واحد تحقیقات مسجد مقدس جمکران

نشانه هاى یار و چکامه انتظار مهدى علیزاده

کتب عربی

بحار الانوار ج 51 لعلامة المجلسی

بحار الانوار ج 52 العلامة المجلسی

بحار الانوار ج 53 العلامة المجلسی

الفجر المقدس مجتبى السادة

معجم احادیث الامام المهدی ج 1 موسسة المعارف الاسلامیة

معجم احادیث الامام المهدی ج 2 موسسة المعارف الاسلامیة

معجم احادیث الامام المهدی ج 3 موسسة المعارف الاسلامیة

معجم احادیث الامام المهدی ج 4 موسسة المعارف الاسلامیة

معجم احادیث الامام المهدی ج 5 موسسة المعارف الاسلامیة

با سلام و آرزوی توفیق روزافزون شما و از حسن نظرتان نسبت به حقیر کمال قدردانی را دارم

بر لبه پرتگاه مصرف گرایى

امر به معروف و نهى از منکر

قصه هاى طاقدیس

سجاده عشق(داستانهاى برگزیده از صحیفه سجادیه )

غروى اصفهانى (نابغه نجف)

فرشتگان و تحقیقى قرآنى ، روایى و عقلى

زندگى موفق رازهاى خوب زیستن

احکام روابط زن و شوهر

راه مهدی (عج)

سیاحت شرق

امام خمینى و گفتمان غرب

شرح چـهـل حدیث

حلیة المتقین

توبه (الاءوبة الى التوبه مـن الحـوبـة )

دریـاى عـرفـان (زنـدگـى نـامـه و شـرح احوال آیت الله سید على قاضى )

سوخته (شرح حال عارف سالک محمد جواد انصارى همدانى )

الحیاة (جلد اول)

الحیاة (جلد سوم)

الحیاة (جلد چهارم)

شرحی بر دعای ندبه

مرواریدهای درخشان

عصر زندگی و چگونگی آینده انسان و اسلام

جهاد با نفس

راه سبز (احکام ویژه دختران دوره دبیرستان )

آنچه یک جوان باید بداند (ویژه جوانان دانشجو)

مشیت الهى در سبب سازى و سبب سوزى

سفر به عالم برزخ

نماز و عبادت امام حسین علیه السلام

عصر ظهور

امام مهدى علیه السلام از ولادت تا ظهور (بخشی از کتاب)

حیوة القلوب (جلد1) تاریخ پیامبران علیهم السلام و بعضى از قصه هاى قرآن

حیوة القلوب (جلد2) تاریخ پیامبران علیهم السلام

الروضة من الکافی یا گلستان آل محمد

مفتاح الفلاح

جوان از نظر عقل و احساسات ج 2

تأثیر قرآن در جسم و جان

خوردنیهای شفابخش

زلزله چرا؟

الگوی زعامت

قیام جاودانه

شرح و تفسیر دعای مکارم الاخلاق از صحیفه سجادیه

تذکرة الاءحباب

جُنگ جوان

کودک از نظر وراثت و تربیت جلد 2

نیایش هایى از سویداى دل

حیوة القلوب ج 3 (تاریخ پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله ) مکه

گزیده عین الحیاه در اخلاق

شبی در برزخ

معرفت یافتگان (از مجموعه شمیم عرش )

بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در دیدار معلمان


[ سه شنبه 88/4/23 ] [ 4:22 عصر ] [ برقامت رعنای شهیدان صلوات ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب